هیچ نظام یا رژیم سیاسی در شرق و غرب عالم سراغ نداریم که آشکارا اعلام کند: “آزادی بیان ، ممنوع!”
چون،شرم آور است. همه پز “آزادی بیان” می دهند.
جالب است برخی رژیم ها نیز که در واقع “زندانبان شهروندان ” خویش اند و به دلیل ماهیت توتالیتر یا برخی ملاحظات ایدئولوژیک ، تا به حال حتی به گونه ای ریاکارانه حاضر نشده اند به برخی کنوانسیون ها از جمله “اعلامیه ی جهانی حقوق بشر” بپیوندند، همواره داعیه ی دفاع از “آزادی بیان ” داشته اند.
می دانید چرا؟ چون آزادی بیان نیز همچون آزادی نفس کشیدن، راه رفتن، دویدن ، خوابیدن و خندیدن و گریستن و هر کنش دیگری از این دست ، به واقع نه تنها یک حق یا اختیار بلکه همچون نشانه ای از زنده بودن انسان است.
فقط” انسان مرده ” ناگزیراز سکوت است،همچنان که نمی تواند تکان بخورد، نفس بکشد، اختیار ندارد بخندد و بخوابد و راه برود.یعنی کارش تمام است!
پس اگرقضیه به همین سادگی ست ، این همه واهمه و تخته بند سازی برای محدود کردن این حق طبیعی واخته کردن این کنش زیستی انسان ها برای چیست؟
آیا “آزادی بیان” در عرصه ی عمومی ،پدیده ای هراسناک و اغتشاش آفرین وبنیان برانداز است؟
پاسخ را از کدام سوی قضیه می جوییم، “جامعه گردانان” یا “مردمان”؟ هم آری و هم نه خواهد بود! ادامه مطلب
آخرین دیدگاهها