به مناسبت انتشار دوهزارمین شماره روزنامه شرق
«شرق» واژهای است که نمیدانم چرا، اما همین جوری به چشم آدم برق میاندازد و به دل، فاز میدهد به قول پسرم! رمانتیک نمینویسم اما لحظهای روی «شرق» درنگ کنید: احساس درخشش و گرما و آغاز و آفتاب نمیکنید؟ 11سال! انگاری همین دیروز بود. «شرق» روی دکهها. بیگزافه میگویم که «شرق» همچون برادر بزرگش «همشهری» آغاز برهه تازه و متفاوتی در عرصه روزنامهنگاری ایران بود. اگر میتوانیم تحول روزنامهنگاری پس از انقلاب را به دو دوره «پیش و پس» از انتشار «همشهری» تقسیم کنیم، به همان مقیاس میتوان انتشار «شرق» را آغاز برههای تازه و متفاوت در طعم و تنوع و شکل و شمایل و بستهبندی روزنامه ایرانی بهشمار آورد. روزگاری «محمد قوچانی» نخستین سردبیر و به واقع مولف «شرق»، بهدرستی از «تئوری بقا» گفته بود و لابد مقصودش این بود که: تا میشود نباید به جوانمرگی روزنامه مجال داد. تلاش برای بقا، چیزی از جنس بیرگی و تسلیم نیست. نوعی مهارت ناخداگونه است برای سر به سلامت بردن یک کشتی در مواجهه با حوادث! «شرق» البته در این 11سال، فرازونشیب، غثوسمین و شلوسفت بسیار داشته است، بیتردید؛ اما با همه ملاحظات، چنانکه افتد و دانید، با مهارتی ستودنی همواره «شرقیده» است و این چیز کمی نیست. اینکه در بزنگاه خوشوناخوش احوال جامعهات حاضر باشی، اولویتها را بشناسی، در متن حادثه خودت را به کوچه علیچپ نزنی، هوای نام اصلاحطلبی را داشته باشی، غضنفرمآبی نکنی، گل به دروازه خودت نزنی، برای تنفس و بالیدن جوانههای تر و تازه روزنامهنگاران جوان و پرشور، مجالی فراهم کنی و حتی اگر نمیتوانی «بیست» باشی، توقف چند روزه انتشارت به اندازهای محسوس باشد که مصداق «نیست» نباشی! به گمان من انتشار شماره 2000 «شرق»، مفهومی جز این ندارد که: میداند در کجای جهان منتشر میشود. سربسته بگویم: «دوهزاری شرق» افتاده است! دوهزاربار دست مریزاد میگویم به کوشندگان در همه بخشهای تحریریه و فنی و باقی مخلفات «شرق».
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.