هفته نامه صدا
بگذارید اهل فلسفه سال ها در باره احتمال یا امکان و امتناع “برگشت پذیری گذشته ” با هم بحث کنند و سرانجام، خسته و عرق ریزان هریک بر نظر خویش پای بفشارند و به خانه برگردند، تا دیداری و گفت و شنودی دیگر!
محل مناقشه چیست؟
این نگرش هراکلیتوسی که به لحاظ هستی شناسی، ذات و نهاد جهان- رودخانه وار- نا آرام است و هر لحظه همه چیز در تغییر و هیچ چیزدر “اکنون “همان نیست که “پیشا اکنون” و بنابراین از اساس، بازگشت به گذشته از جنس محالات منطقی ست، چه مقبول عام باشد یا همچنان موضوع بحث و جدل فیلسوفان، چندان به کار”درد دندان” این زمانی من و ما نمی آید!
واقعیت اما نشان از این دارد که جز عمر – بخوانید مجال متعین در سپهربیولوژی تک تک انسان ها- که هرگز بر نمی گردد و تکرار نمی شود، همواره صدای پای احتمال و امکان بازگشت و تکرار همه چیزهرچند در نقاب و پوشش و قد و قواره ی متفاوت ،بیخ گوش “انسان اجتماعی” است! به گمانم جناب رییس جمهور نیز در این قضیه ی سوگند ثلاثه ی جلاله شان آن گونه که نقل شده: “والله ، بالله، تالله وضعیت هشت سال گذشته دیگر بر نمی گردد”،بیش از آن که قصد ارائه ی گارانتی داشته باشند از موضع صداقت و اراده ی معطوف به “تدبیرو امید” از همت و تلاش خویش سخن گفته اند و البته نیم نگاهی نیز به “کانتکست” یا زمینه های ذهنی و عینی موجود در جامعه ی ایران داشته اند که همچنان و لابد تا سالیان سال ،داغ دار مصیبت ظهور پدیده ی احمدی نژاد در عرصه ی مدیریت کلان کشورو پیامدهای زخمناک و خسارت های بی حساب آن دوران کبود است و احساس عمیق آنتی پاتیک کم سابقه ای نسبت به آن دوره دارد!
اما نگاهی به تحولات اجتماعی ایران از آستانه ی مشروطه تا کنون نشان از نمونه های تکرار شونده ای دارد که به توالی یا تناوب ، همچون بختک بر سرنوشت جامعه ی ما سایه افکنده و جالب این است که همین “الگوی حلقوی تکرارشرنگ تاریخی” همواره دستمایه ی “آه و ناله و خودانتقادی و حتی احساس و ابراز یاس ” شاعرانه ی بسیاری از روشنفکران و تحلیلگران و هنرمندان ایرانی هم شده است که : صد سال است همچون اسب عصاری به گرد خویش می چرخیم و از یک سوراخ بارها گزیده می شویم!
می خواهم بگویم: بازگشت یا تکرار “وضعیت مفروض” – به ویژه در جامعه ای با ویژگی های ایران ،هرچند در قواره و شکل و شمایل متفاوت- امری محتمل و بارها آزموده شده است.
آیا استبداد صغیر” محمدعلی شاهی” در پس یک جنبش یا نهضت فراگیر که از عدالتخواهی تا مشروطه خواهی -هرچند به تفاوت در برداشت مفهومی -در گستره ی طبقات و اصناف و اقشار اجتماعی پذیرفته و مقبول و موجه بود، تکرار گذشته ی استبداد کبیر و حتی خشن تر از آن نبود؟
آیا “استبداد مدرنیزه”ی دوران پهلوی به ویژه در برهه های سرکوب و اختناق بی پرده، بازگشت و تکرار وضعیت مفروض نبود؟!
گمان ندارم که “حضرت تاریخ”هیچ قاعده یا پروتکل اختصاصی برای سرنوشت هیچ برهه ای از وضعیت اجتماعی ما تدوین کرده باشد که در آن با خیال آسوده مدعی توان شد که : ” آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت…. دیگر هرگز تکرار نخواهد شد، البته آن سبوی شوکران!”
البته خواننده ی این نوشته لابد متوجه هست که مقصود من اثبات “گریز ناپذیری و حتمیت تکرار گذشته” نیست. از قضا، افتادن از این سوی بام و در غلتیدن به ورطه ی “فوبیای تکرار گذشته ی شوم” بسی خطرناک تر و فرساینده تراز آن سوی بام “خوش خیالی” ست!
همه ی سخن من این است که: بازگشت یا تکرار گذشته ی شوم ، امری ممکن است و نه ممتنع. و هیچ کس نمی تواند گارانتی بدهد، حتی با سوگند جلاله!
اما میان “امکان” و “احتمال” البته گاه فاصله ایست به گستره ی خط استوا!
پس پرسش درست این است: آیا احتمال تکرارو بازگشت به وضعیتی شبیه دوران محمود احمدی نژاد وجود دارد؟
توپ در زمین کیست؟
_____________
قصد یک سویه نگری و تک سبب بینی در تحلیل تحولات اجتماعی را ندارم که نه درست است و نه سودمند . از رمانتیسیم به اصطلاح آرمان گرایانه ی خلا اندیش در عرصه ی سیاست نیز مدتهاست فاصله گرفته ام که عمدتا گرفتار نوعی توهم اراده گرایانه و در واقع “کله شقی” بی فرجام و ناکام بوده است.
اما در مقایسه ی سهم تاثیر دو عامل اصلی در تحولات اجتماعی( مطلوب یا نامطلوب) دستکم در جامعه ی ایران، یکی: “توپ حاکمیت “و دودیگر: “میدان ملت”، به گمان این قلم نقش دومی بسی تعیین کننده تر و کارسازتر بوده است.
البته می دانم و فراموش نکرده ام که اگر در برهه هایی از تاریخ تحولات معاصر ایران،از مشروطه تا اکنون، حتی مجال وزش اندک هوای تازه ای از سوی حاکمیت فراهم شده یا برعکس، فضای تنگ نفس و تخت قاپوی بگیر و ببند بر عرصه ی عمومی سایه افکنده، پیامدهای دوچندان بر ” وضعیت موجود” داشته است اما، به گواهی نمونه های پرشمار در عرصه ی واقعیت ، باورم این است که به ویژه در شرایط کنونی جامعه ایران ، “توپ در زمین ملت “است!
مهم این است که پیراسته ازنظرگاه ها و رویکردهای “محفل مابانه ی آغشته به خیال بافی” ،از لابیرنت ذهنیت تاریخی شده ی ” همه یا هیچ”
بیرون بیاییم ،که البته خوشبختانه از سر اختیار و انتخاب یا اکراه و اضطرار در این سال ها، اندکی بیرون آمده ایم!
حفظ توپ در زمین خود یا تلاش برای ادامه ی بازی؟
برداشت من این است که به گواهی تجربه ی آزموده شده و عقلانی و مقرون به نتیجه به ویژه در کشورهایی که هنوز جامعه ی مدنی در وضعیت ژله ای و ساختار یا بافتار حاکمیت در وضعیت دفاعی ( بیمناک بقا) قرار دارد، مناسب ترین رویکرد جامعه برای پیشبرد هدف ها یش و پیشگیری از تکرار یا بازگشت دوران گذشته ی شوم پیروی از “الگوی تلاش برای ادامه ی بازی به جای تمرکز بر حفظ توپ یا حتی زدن گل ” است.
پوزش می خواهم اگر یک سخن ساده را واپیچانده ام در قالب تمثیل!
می خواهم بگویم: جناب آقای رییس جمهوری!
برگشت ناپذیری دوران شوم گذشته را سوگند جلاله شما و اراده ی صادقانه و همت و تلاش دولت “تدبیر و امید” نه بسنده است برای تضمین و نه حتی به فرض همراهی و همکاری یکدله ی دیگر ارکان حاکمیت ، بی قید و شرط و خالی از خلاف عهد خواهد بود ، چه بسا به دلایل یا شبه دلایل و مصلحت سنجی ها و موقعیت های موسوم به ” شرایط حساس کنونی!”
ملت باید با دوران “نگاه به بالا” و “آماده خوری سیاسی “وداع کند که به گمانم پس از داغ هشت ساله تا حدودی متوجه شده است . به ویژه این رویکرد در عرصه ی کنشگری ” جریان های سیاسی” و نیز گروه های مرجع اجتماعی ضرورت دو چندان دارد.
سیاست ورزی ایرانی می بایست خصلت ” نازک نارنجی گری و از دماغ فیل افتادگی ” را فراموش کند. نمی گویم پوست کلفت و سازشکار و بی پرنسیب و زد و بند ماب شود. اما می بایست دستکم بازی شطرنج را بلد باشد.
اگر همه ی طرف های بازی ، اصل را برتلاش برای ادامه ی بازی قرار دهند، اگر کوشش برای جلوگیری از توقف و تعطیل بازی باشد، اگر تماشاگران در عین تشویق تیم خود در زمین دچار رفتارهای احساسی خارج ازعرف و نزاکت و قاعده ی اخلاقی نشوند، به تدریج حال و هوای داوری نیز به سوی معیارهای موجه و مرضی الطرفین خواهد رفت.
تقویت جامعه ی مدنی، به مثابه سوگند جلاله!
این قلم، اگربخواهد معادل قابل لمس و سنجش پذیری برای سوگند جلاله ی جناب رییس جمهوری پیشنهاد کند که نقش کیمیاگونه ای در پیشگیری از تکرار گذشته ی شوم در پی دارد، هیچ نیست جز:”تقویت و تحکیم نهادهای مدنی ، اعم از صنفی و اجتماعی و سیاسی و تکوین واقعی جامعه ی مدنی ” !
به رغم تایید و تاکیدهایی که در سخنان و برنامه های انتخاباتی آقای روحانی در این زمینه بود و همچنان در برخی وعده گاه ها نیز از آن ها یاد می شود،اما شوربختانه هنوز گامی شایسته و فرایندمحور در این عرصه برداشته نشده است .
جناب رییس جمهوری!زلف سوگند جلاله ی شما به این قضیه گره خورده است. دریابیدش!
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.