کارگزاران – ۵/۹/۸۷
میخواستم عنوان این ستون را بگذارم: «جدی نگیرید»، دیدم «شوخی» هم حدی دارد. میخواستم بگذارم: «کافیشاپ»، به یادم آمد که نیاز به مجوز اداره اماکن دارد. فکر کردم «کافه آنتراکت» چطور است؟ نگرانی سراسر وجودم را گرفت که نکند دچار آتشسوزی شود. عجالتا نام آن را «غلطهای زیادی» میگذارم. تا چه پیش آید.
بدون شرح
عصر روز شنبه مراسم تودیع و معارفه دو وزیر کشور، سابق و لاحق، آقایان علی کردان و صادق محصولی برگزار شد. آقای کردان در این مراسم فرمودند: «قبل از جلسه استیضاح، نگاه من نگاه حزبی بود. خدا را سپاسگزارم که نگاهم از نگاه حزبی به نگاه حزبالله پیوند خورد. حادثه شیرین دیگر نیز این بود که قبل از استیضاح، به تبار و باند و اشخاص وابستگیهایی وجود داشت که این را هم خدا لطف کرد و از آن خارج شدم و نقص توحید من تکمیل شد.» (زبانم لال، این مطالب هیچ ارتباطی با آقای علی لاریجانی ندارد! )
ایشان اضافه کردهاند: «من به ویژه به برادری که نقش اول را در استیضاح من ایفا کرد دو نکته را میگویم: نخست آنکه دروغ گناه است (آخ که گل گفتی برادر!) و دوم اینکه، این افراد ضعیفالنفس هستند که دروغ میگویند نه افراد توانایی که خداوند از خزانه غیب خود به آنها توان داده تا با بحرانها مواجه شوند (این را البته کمی شل گفتی!)
آقای رئیسجمهور هم گفتهاند: «رفتار آقای کردان در روز استیضاح را رفتاری انقلابی، آرمانی و مبتنی بر فرهنگ بسیجی دیدم»
حالا خطاب من به آقای نوباوه است که: «یاد بگیر، برادر!»
دولت برجسته
مدیرمسوول روزنامه کیهان در یادداشت خود از آقای هاشمیرفسنجانی گلایه یا انتقاد کرده که: «چرا طی سه سال و چند ماه که از عمر دولت نهم ریاست جمهوری آقای احمدینژاد میگذرد، حضرت آیتالله هاشمی رفسنجانی، حتی یک کلمه نیز در تایید و تقدیر امتیازات «برجسته» دولت نهم و عملکرد افتخار آفرین و کم نظیر آقای احمدینژاد بر زبان نیاوردهاند» و اضافه کرده:
«مردم میپرسند: آیا احمدینژاد و دولت او حتی یک نقطه مثبت که قابل تقدیر باشد در کارنامه خود ندارند؟ »
یک کسی میگفت: خب لابد ندارند! اما به نظر من حتی اگر هیچ نقطه مثبت و برجسته و قابل تقدیری هم نداشته باشد، درست نیست ضعیفکشی کنیم. بهتر است از باب دلخوشی یا مصلحت هم که شده، یکی، دو مورد «برجسته» در کارنامه این دولت درج کنیم. شبیه آن دانشآموزی که همه نمرههایش تک رقمی بود جز نمره انضباط و ورزش که آموزگار، مشخصا او را مورد عنایت قرار داد.
«بیا»، «نیا»
حسین زمان، خواننده پاپ که در عین حال «مهندس» هم هست و صدایش همواره بوی «مظلومیت» میدهد (مگر صدا بو دارد!؟ ) در نامهای به آقای خاتمی از او خواسته: «اگر معتقدی که دانشجویان اصلاحطلب از ارکان اصلی نهضت اصلاحات بوده و هستند، بیا! در غیر این صورت بزرگترین پشتوانه خود را از دست خواهی داد. پس، نیا!
آیا بهتر نبود حسین زمان، با آن حس و حال و هنرمندی، به جای نامهنگاری با آقای خاتمی، نظرش را در قالب یک لوح فشرده موسیقی پاپ ارائه میکرد؟ مثلا این جوری:
دوست دارم بیایی، «سید»
نکنه نیایی «سید»
این همه، خاطرخوا داری
میشنوی تو آه و زاری؟
نکنه نیایی «سید»
یه شرط کوچولو دارم
با تو در میون میذارم
دوست دارم بیایی «سید»
من از ته دل میخونم
مشکلاتو میدونم
اگر اومدی قوی باش
«آش» رو بگیر با «جاش»
دوست دارم بیایی «سید»
نکنه نیایی «سید»
سوءپیشینه من
چندی پیش برای انجام یک کار اداری به یکی از دستگاههای دولتی مراجعه کردم. از من «گواهی عدمسوء پیشینه» خواستند. به نزدیکترین دفتر «پلیس۱۰+»، که البته وجه تسمیهاش را نمیدانم، مراجعه کردم. مدارک لازم و هزینه پست سفارشی را تقدیم کردم و با شجاعت تمام، «انگشت نگاری» شدم. یک هفته بعد نامهای به دستم رسید که از من میخواست به «پلیس آگاهی» مراجعه کنم. متوجه شدم که «سابقهدار»! هستم. در سالن بزرگ و پر ابهت «آگاهی تهران»، حیران و نگران، تابلوهای بخشهای مختلف را کنجکاوانه نگاه میکردم که ناگهان کسی مرا صدا زد که: «فلانی! اگر برای سوءپیشینه آمدهای بیا اینجا»! صدای یکی از دوستان بود. منتظر ماندم تا نوبت من فرابرسد. چیزی نگذشت که مامور مربوطه مرا احضار کرد و نامهای به دستم داد که به «اداره سجل کیفری» نوشته بود:
«برگ انگشتنگاری نامبرده بالا که متقاضی اخذ گواهی عدم سوءپیشینه میباشد مورد بررسی واقع و به اتهامهای ذیل دارای سابقه میباشد: اقدام علیه امنیت کشور ۹/۳/۵۲»
اینجا بود که به امانتداری دستگاه قضایی ایمان آوردم که هنوز محکومان سیاسی پیش از انقلاب را سابقهدار میداند. البته پس از چند روز رفت و آمد سرانجام گواهی عدم سوءپیشینه مرا صادر کردند اما آیا ۳۵سال امانتداری شگفتانگیز نیست؟!
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.