دلتا

وبلاگ احمد پورنجاتی

سبزه هامان را با هم گره بزنیم؛اوضاع فرق خواهد کرد!

ما ایرانی ها،در این یک سده و بیش تر،از آستانه ی مشروطه تا کنون،برای تغییر و بهبود وضعیت،روش ها و الگوهای گوناگونی را تجربه کرده ایم. حتی پیش از بسیاری از کشورها و ملت های خاورمیانه و شرق و غرب آسیا و شبه قاره و دیگر دور و بری ها. نهضت مشروطه خواهی،در واقع گام نخست برای اصلاح ساختار سیاسی و نهادسازی اجتماعی و ورود به جهان مدرن بود،البته با رنگ و بوی فرهنگ بومی .نهضت ملی نیز،نوعی پالایش هرم قدرت سیاسی داخلی بود و عرضه اندام استقلال طلبی اقتصادی در برابر قدرت سیاسی بیگانه.انقلاب اسلامی و تحولات پس از آن نیز در بنیان خویش، نقطه ی عزیمت و رویکردی جز تکمیل و به نتیجه رساندن همان “پروژه های ناتمام یا ناکام “نداشت،هرچند با هزار پهلو چرخانی از چپ به راست یا برعکس!
اما این که چرا با وجودهمه ی این تلاش ها ی سیاسی،اجتماعی و فرهنگی که گاه بسیار پرهزینه هم بوده اند،هنوز انگاری آونگ وار،در وضعیت تعلیق و ناپایداری به سر می بریم،چالشی غم انگیز و انکار ناپذیر و مهم ترین پرسش پیش روی ماست.
در یک بررسی گذرا،به گمانم همواره عادت کرده ایم که در تحلیل مساله و تلاش برای یافتن پاسخ، چشم هامان را روانه ی کانون های قدرت سیاسی کنیم. خواه این کانون ها در حاکمیت باشند یا بر حاکمیت!

برداشت من این است که تا تلاش برای تحول اجتماعی با هر بند ناف و به هر نام و نشان،از زهدان “قدرت سیاسی”- خواه در حاکمیت یا بر حاکمیت- نوش جان می کند،همچنان در وضعیت”جنینی” و وابسته به زهدان،باقی خواهد ماند.این است راز ناتمام ماندن و بی فرجامی “پروژه ی معلق تحول اجتماعی در ایران”صد سال اخیر!
سخن یا نظریه ی تازه و عجیب و غریبی ندارم. می خواهم بر این نکته تاکید کنم که: مساله ی اجتماعی،راه حل اجتماعی می طلبد.برای درمان کم توانی عضلانی و بی حس و حالی و لرزش دست ها،تجویز آنتی بیوتیک ،هیچ نتیجه ای جز بد تر شدن اوضاع نخواهد داشت. در واقع،درمان بی ربط، از درمان نکردن،خطرناکتر است.
تحول بنیادین در وضعیت اجتماعی ایران،راهی جز ‌”درمان اجتماعی” ندارد. با تاسف می گویم و خود را نیز به عنوان یک شهروند به خاطر استمرار این وضعیت،سرزنش می کنم که: ما ایرانیان،هنوز به اندازه ی کافی “اجتماعی‌”نشده ایم. می دانم و می توانم فهرستی بلند بالا از جلوه های تلاش های به ظاهر اجتماعی و  در اصل،سیاسی در برهه های گوناگون ارائه کنم. ارزش گذاری و قدر شناسی از آن تلاش ها،مانع نمی شود که بگویم: “خیلی ممنون.اما هنوز،ما اجتماعی نشده ایم.همچنان برای حل مساله ی اجتماعی به راه حل های غیر اجتماعی،خواه سیاسی یا اقتصادی،می اندیشیم”
شاخص یا نمونه می خواهید؟
خنده آور است اما برای من، رفتار بیگانه از هم یا سر به توی همسایه های یک مجتمع آپارتمانی-مسکونی یا اداری و تجاری- در برخورد با آنچه به سرنوشت مشترک اهالی آن مجتمع مربوط است،نشانه ی بی پرده و نقاب “نا اجتماعی بودن” یکایک ساکنان است. آیا تدبیر سیاسی می تواند این بی رمقی  روحیه و رفتار جمعی را درمان کند؟.هرگز! ربطی ندارد.
من،هرچند با مطالعه ی اندکم در باره ی تاریخ تحولات اجتماعی در بسیاری از جوامع غربی،ژاپن و شرق آسیا،به جرات ادعا می کنم که هیچ تحول مهم اجتماعی در این جوامع رخ نداده مگر به اتکای “‍نهادینه شدن فرهنگ رفتار جمعی و تکوین شخصیت اجتماعی در نهاد مردم”.
نگاه به بالا را رها کنیم. همه ی نهضت های اجتماعی:برابری خواهی،دفاع از حقوق بشر،زیست محیطی،بهزیستی و …خاستگاهی در متن جامعه داشته اند و به اتکای “فرهنگ رفتار و همکاری جمعی” به جایی رسیده اند.
نخستین گام،فراهم کردن فهرستی از موضوعات است در قلمروی زندگی اجتماعی که نوعی سرنوشت مشترک را در واحدهای اجتماعی- از مجتمع مسکون و محله گرفته تا محل کار و صنف و حرفه – رقم می زند.
گام دوم،با دیگران سخن گفتن است برای سنجش احساس مشترک پیرامون آن موضوعات.
گام سوم،هم اندیشی برای اقدام مشترک و تقسیم کار…
بیایید،سبزه ها را با هم “گره”بزنیم. ۱۱/فروردین/۹۴

دیدگاهتان را بنویسید

دلتا © 1386 تا ۱۴۰۲ احمد پورنجاتی | کلیه حقوق محفوظ است. | نقل مطالب با ذکر منبع و بدون ویرایش آزاد می باشد.

| بالا ↑