اگر ناگهان چشم بازکنی و متوجه شوی از گوشه کنار خانه ات صدای غریبه می آید، قابلمه دلمه ات ربوده و خورده شده و خلاصه کسان دیگری به جای تو حرف می زنند و تصمیم می گیرند، چه حالی پیدا می کنی؟!

و اگر ناگهان نگاهت به پا و پشت غریبه ها بیفتد و بینی که ؛ سُم دارند و دُم، چه خاکی بر سرت خواهی کرد؟!
نمایش “جن گیر” به نویسندگی و کارگردانی کوروش نریمانی را چند شب پیش روی صحنه سالن قشقایی تئاتر شهر به تماشا نشستم.
” خیاط خانه ” زن و شوهری که همه زندگی شان در آن خلاصه می شود، به ناگاه گرفتار حضور موجوداتی می شود که: انسان نیستند، از جنس موجودات سُم دار و دُم داراند. امّا برخلاف معمول، رفتارشان هولناک و چندش آور نیست، وسوسه انگیز است! چرا؟ چون مثل همه جن ها، قدرت دخل و تصرف دارند، در چشم به هم زدنی، یک دسته اسکناس زیر بالش مرد خانه می گذارند، یک دوجین بچه برای زن و شوهری که عقیم بوده اند تحویل می دهند و خیلی چیزهای دیگر.
آیا اوضاع ” خیاط خانه ” و زندگی زن و شوهر با وجود اجنّه، روبراه و توپ می شود؟
آنچه روی صحنه می بینیم دقیقا خلاف این را نشان می دهد. معلوم می شود ” زندگی جن زده ” با همه ظاهر مرموز و وسوسه انگیزش، سرانجامی جز بدبختی و فلاکت ندارد. پول های زیر بالش، ترفند یا حقّه ای بیش نیست. امّا نکته جذّاب و امید بخش این است که زن و شوهر یعنی صاحبان خیاط خانه، که حالا ” جن گیر ” شده اند در پایان نمایش نقش تاریخی خود را بازی می کنند. در صحنه آخر، آنگاه که زن درحالیکه چادر مشکی به سر دارد همراه با شوهرش، در یک قاب روبروی تماشاگران می ایستند، و ری اکشن سبز آنان را برمی انگیزند، سوسپانس اصلی نمایشنامه لو میرود.
” جن گیر ” البته یک تئاتر سیاسی نیست. چه بسا در یک نگاه سطحی، چیزی از جنس کمیک اجتماعی باشد. تماشاگران در تمام مدت نمایش، چشم از صحنه بر نمی دارند و گل لبخند بر لبان آنها شکوفان است. لذت می برند. قهقهه می زنند. امّا نکته مهم این است که در بزنگاه های زیر پوستی نمایش، نشانه ها را به درستی و ذکاوت، خیلی خوب و معنادار، می فهمند و واکنش نشان می دهند، کف می زنند، کف می زنند.
” جن گیر ” را باید به تماشا نشست و به کوروش نریمانی تبریک گفت و دستان پر توان بازیگران هنرمند این نمایش را به گرمی فشرد. من می گویم : زنده باد ” جن گیر ” .