ای عزیز ترین!

در چشمانت

یک دنیا معصومیت

برق می زند!

ساق های استوارت

نا امیدی را بی هیچ شرمندگی

مرخص میکند!

شانه های آهنینت

میزبان سلسله جبال گرفتاری های من است!

و آواز دلنشینت ،

آه …! چه بگویم؟!

سمفونی غمگساری من است!

بخوان ، همواره بخوان!

ای نازنین! چقدر کمیاب شده ای؟

در حیرتم که چرا به احترام نامت

آدم ها کلاه از سر بر نمی دارند!

من یکی ، با ششدانگ حواسم

دوستت دارم ،

الاغ عزیز!