هفته نامه ایران دخت
بر فهرست ویژگیهای اختصاصی “سیاست ورزی ایرانی”این خصوصیت را نیز باید افزود که: فعال سیاسی همواره باید نگران و مراقب یک کمین خطرناک باشد که به تعبیر اهل منطق، می توان آن را “مغالطه اشتراک لفظ” نامید. مفهوم آشکار و بی تعارف این قضیه چیزی نیست جز این که نه تنها باید مراقب “سخن گفتن” و نوع واژه ها و اصطلاحات و ایده هایی که برای بیان دیدگاههایت استفاده می کنی ، باشی بلکع همواره باید ششدانگ حواس خود را جمع کنی که “دیگران”- به ویژه اگر وصله ای به آنها بچسبد- سخن تو را تکرار نکنند، شبیه تو سخن نگفته باشند و مهمترازهمه ، به هرانگیزه و نیتی هوادارو پشتیبان وهم موضع تو وترویج کننده دیدگاههای تو از آب در نیایند! “کمینگاه اشتراک لفظ” به گمان من همواره یکی از مهمترین و پیچیده ترین چالش های پیش روی سیاست ورزی ایرانی به ویژه در قلمرو اصلاح طلبی بوده است و البته لقمه ای لذیذ و دندان گیر برای “انگ زدن” و چهره آلودن و به ویژه افکار عمومی توده ها را برانگیختن و برای داغ بطلان، مجاب کردن!
سالها پیش، وقتی امام خمینی البته از یک موضع مترقی و دینی در برابر برخی اقدامات رژیم شاه همچون اجرای “قانون تشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی” و نیزاصول به اصطلاح انقلاب سفید، به مخالفت برخاست، رژیم استبداد پهلوی این گونه ادعا می کرد که : چون زمین داران بزرگ (فئودالها) با اجرای اصلاحات ارضی مخالفند، غائله به راه انداخته اند و قیام پانزده خرداد در واقع به تحریک و پشتیبانی فئو دال های زمین ازدست داده ، به راه افتاده است!
این یعنی “مغالطه اشتراک لفظ”. البته که برخی از فئودال ها با اجرای اصلاحات ارضی رژیم شاه مخالف بودند و حتی مباشران و عوامل مزدور آنان در برخی روستاها به طور فیزیکی با ماموران اعزامی رژیم شاه برای اجرای آن طرح در گیر شدند و در مواردی نیز کار به کشتن و مجروح کردن و بگیر و ببند کشید. از سوی دیگر، قیام مردمی پانزده خرداد به رهبری امام نیز برای ابراز مخالفت با سیاست ها و برنامه های رژیم شاه و به طور مشخص علیه اجرای اصول شش گانه به اصطلاح انقلاب سفید بود، که اصلاحات ارضی در راس آنها قرار داشت. اما حرکت و تلاش منفعت جویانه فئودال ها کجا و قیام حق طلبانه و ضد استبدادی مردم و روحانیت مترقی کجا؟!
با این وصف”مغالطه اشتراک لفظ”، نه تنها برای بخشی از توده مردم و به ویژه اقشار متوسط بلکه حتی برای بخشی از جریان روشنفکری آن روزگار، کارساز شده بود و به همین دلیل نسبت به ماهیت قیام پانزده خرداد ، موضعی تردید آمیز و خاکستری داشتند. تازه، این در حالی بود که امام خمینی به صراحت نسبت به ستمگری های خوانین نسبت به دهقانان موضع گیری داشت.
جالب است که قضیه به همین جا ختم نشد. برخی موضع گیری های حمایت آمیزاز سوی جریان های چپ وابسته به اتحاد جماهیرشوروی و نیز پوشش اخبار و تحلیل های مربوط به قیام پانزده خرداد در رسانه های شوروی- مزید بر علت شد و “کمینگاه مغالطه اشتراک لفظ” را پروپیمان کرد که شاه مستبد ایران از آن به “اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه” یاد می کرد.
آیا سرانجام ،”تاکتیک پیچیده” مغالطه اشتراک لفظ توانست ماهیت واقعی و حق طلبانه قیام پانزده خرداد را مخدوش سازد؟ به گواهی سرنوشت ویران شده آن رژیم استبدادی و استمرار قیام مردم ایران و پیروزی انقلاب اسلامی، آن مغالطه مکارانه نه تنها کارساز نشد بلکه سرانجام به ضد مقاصد خود تبدیل گشت. به راستی “باطل السحر”آن تاکتیک شیطانی چه بود؟!
جالب است که در جریان نهضت مردمی واسلامی سالهای پنجاه و شش و پنجاه و هفت نیز یک بار دیگر، سکانداران عرصه قدرت و گردانندگان دستگاه تبلیغاتی و رسانه ای رژیم شاه، به فکر استفاده از همان تاکتیک افتادند . پوشش اخبار تحولات سیاسی ایران و به ویژه باز تاباندن گزارش ها و تحلیل های مربوط به اجتماعات و راهپیمایی ها و موضع گیری ها ی مردم علیه رژیم شاه و انتقال بیانیه ها و سخنرانی های حضرت امام در برخی رسانه های بیگانه همچون بی،بی،سی ، رادیو مسکو،رادیو عراق و خبرگزاری ها و روزنامه های فرانسوی و سرانجام، پذیرش احترام آمیز و اقامت پر مجال و مغتنم رهبر انقلاب در کشور فرانسه، وازهمه جالب تر،حمایت آشکار و گسترده همه جریان های سیاسی مخالف رژیم، از روشنفکران سکولار تا ملی گراها و چپ های مارکسیستی و ابسته به شوروی و غیره، بهانه های مناسبی برای استفاده رژیم از”مغالطه اشتراک لفظ” بود.
آن گونه که از لابلای نوشته ها و گفته های وابستگان رژیم سابق به خوبی آشکار است، شخص شاه در روزهای پایانی سلطنت کارش به جایی رسید که ملانصرالدین وار! گرفتار باور “دروغ خودساخته” اش شده بود. کارازتاکتیک”مغالطه اشتراک لفظ” و بهره گیری تبلیغاتی ازآن برای مخدوش ساختن چهره جریان انقلاب گذشته بود. گویی واقعا باور داشت که انقلاب اسلامی را “خارجی ها” انگلیسی ها و امریکایی ها مدیریت و هدایت و حمایت می کنند!
به راستی ،”باطل السحر ” مغالطه اشتراک لفظ چه بود؟
متاسفانه بهره گیری از این تاکتیک عوام پسند، بعدها در برخی از برهه های سیاسی پس از انقلاب اسلامی نیزازسوی پاره ای جناح ها و جریان های سیاسی برای داغ باطله زدن به جریان رقیب مورد توجه و بهره برداری قرار گرفت.
نمونه هایی از این شیوه غیر اخلاقی را در جریان رقابت های انتخاباتی دوره هفتم ریاست جمهوری شاهد بوده ایم که قصد واگویه ملال انگیز آنها را ندارم. العاقل یکفیه الاشاره.
اینک در مجال اندک این نوشته می خواهم برای این “دامچاله عرصه سیاست ورزی ایرانی” یعنی برای کمینگاه مغالطه اشتراک لفظ ،یک راه حل”تئاتری” پیشنهاد کنم. که البته به گمان من همواره و به گونه ای غریزی ، درگذشته باطل السحر این تاکتیک بوده است.”برتولت برشت”، شاعر و نمایشنامه نویس مشهور آلمانی، متد یا سبک ویژه ای را در اجرای نمایش صحنه ارائه کرد که درآن هنرمند یا بازیگر هنگام اجرای نقش، گهگاه رو به تماشاچیان حاضر در سالن به آنان یادآوری می کند که :”شما در حال تماشای نمایش هستید و من بازیگر هستم و نقش فلان شخصیت نمایش را بازی می کنم.” به این متد یا سبک اجرای نمایش “تئاتر فاصله گذاری” گفته می شود.
مخاطب همواره میان “شخصیت داستانی نمایش” با”شخصیت واقعی بازیگر” فاصله گذاری می کند.
چه نتیجه ای دارد؟ تئاتر فاصله گذاری در واقع برای احترام به خودآگاهی مخاطب و فراهم ساختن فرصت تفکر و انتنخاب تماشاگر است واز”حواس پرتی” و غافلگیری اوجلوگیری می کند و اجازه نمی دهد کسی را، شخصیتی را با شخصیت دیگر، عوضی بگیری!
به گمانم چاره ای نیست . “سیاست ورزی ایرانی” تا اطلاع ثانوی باید از”تئاتر فاصله گذاری” به عنوان ضد تاکتیک “مغالطه اشتراک لفظ” بهره گیری کند. باید پی درپی در بزنگاه های اجرای نمایش ، رو به مخاطب اصلی خود بگوید که: ” من که هستم و حالا مشغول اجرای چه نقشی ام”.پس زنده باد تئاتر فاصله گذاری، درود برآقای برتولت برشت. هیچ اشکالی ندارد، هرجا لازم بود شهادتین بگوید، به اصول و فروع دین و مذهب نیز اقرار کند تا مبادا مجالی برای آن مغالطه فراهم شود.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.