دو سال پیش: برای چند لحظه چشمانتان را ببندید.همه ی اعضای یک خانواده،جز اندکی البته، نگران وضعیت مادر بیمار و پریشان حالشان هستند که هشت سال گرفتاریک قل دو قل کردن و سیاست آزمون و خطای یک تیم به ظاهر معالج اما نابلد،پر مدعا و پر هزینه بوده اند.
نشانه های حیاتی بیمار،حکایت از وخامت سیستمیک دارد.نفس تنگی،کم خونی،پوکی استخوان،ضعف و بی حالی، و حتی افسردگی و گوشه گیری و نومیدی از بهبود!
حساب بانکی و هرچه پس انداز بستگان وهمراهان بیمار،ته کشیده .بسیاری از داروهای حیاتی مورد نیاز یا در بازار یافت نمی شود یا اگر بشود به بهای “خون تاوان” پدر قاچاق فروشان در پس کوچه های مروی و ناصرخسرو.
در عوض،تا دلتان بخواهد “تیم معالج آنچنانی”پی در پی وعده ی خبر خوش می دهد و برای درمان درد بیماران همه ی عالم،نسخه صادر می کند. بیمار دارد از دست می رود!
اکنون چشمانتان را بازکنید.بستگان بیمار،چه کردند؟
به گمان من،ریشه ی اصلی تصمیم اکثریت مردم ایران برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری ۲۴ خرداد سال ۹۲ در وهله ی نخست، نجات مادر(ایران عزیز)بود ازآن وضعیت خطرناک و خلع ید از آن “تیم معالج کذایی” و پیش گیری از دوباره به دام گروه “کپی برابر اصل” افتادن. و در وهله ی بعد،انتخاب یک “تیم پزشکی متخصص فوریت های پزشکی و درمان های احیاگر”!
بی تردید برخی رخدادها در آستانه ی انتخابات نقش مهمی در برانگیختن حضور و رویکرد انتخاباتی اکثریت مردم داشت. مواضع آشکار و مهم مقام رهبری در فراخوان همه ی ایرانیان که به سرنوشت کشور خود علاقه مندند -حتی اگر به لحاظ سیاسی موافق نظام نیستند- و “حق الناس” دانستن رای مردم و نیز پاره ای تذکرات آشکار و غیر آشکار به برخی نهادها که گاه احساس مسؤولیت ژنتیکی برای دخالت در سیاست و انتخابات دارند،از جمله مواردی بود که احساس “رای مؤثر” را در جامعه بر انگیخت. در چنان فضایی البته راهبرد خردمندانه و هماهنگ و واقعگرایانه ی جریان اصلاح طلب به ویژه پس از شوک کنار گذاشته شدن آقای هاشمی از عرصه ی رقابت های انتخاباتی که در حمایت یک پارچه از کاندیداتوری آقای دکتر روحانی تجلی یافت، نقش شتاب دهنده و بسیار سازنده ای درگسترش “میدان رای ” ایشان داشت.
بی شک،همپوشانی بسیاری از شعارها و برنامه های آقای روحانی با دیدگاه های اصولی اصلاح طلبان و توسعه گرایان،عامل پشتیبانی پایگاه اجتماعی اصلاح طلب به ویژه برخی اقشار اجتماعی تاثیر گذار همچون جوانان، زنان، و فن گرایان و دانشگاهیان از ایشان شد.
آقای دکتر روحانی وبخش اورژانس:
گمان ندارم جز آن “تیم معالج کذایی” و اندک همیاران و دستیاران سیاسی و افراطی پشتیبانش که مدتهاست عمدتا زیر پرچم “دلواپسان” گرد می آیند و به رغم دست و زبان های باز و بی مزاحمت،برای تخریب دولت و به فراموشی بردن آن دوران کبود،همواره ادای مظلومیت منتقدانه در می آورند،کسی درنقش ماهرانه و مؤثر “اورژانسی” دولت روحانی برای بیرون بردن کشور از حالت شوک و اغما،به ویژه در سال نخست مسؤولیت،
تردید داشته باشد.
بگذارید رقیبان سیاسی افراطی و کژتاب و بی انصاف دولت،برای زدودن خاطره ی واقعیت های تلخ دوران صدارت خویش از شگرد “فرار به جلو” بهره بگیرند و به جای پاسخگویی به پرسش ها و بازخواست های ملی در باره “کارنامه ی پر حرف و حدیثشان” که تازه مشتی از خروارش را در برخی پرونده های قضایی شاهد هستیم، همه ی توان خود را برای “حافظه زدایی” از جامعه مصرف کنند!
مگر مردم ایران یادشان می رود که دردوران صدارت “حضرات”:
*ارزش پول ملی-ریال ایران- در برابر ارز خارجی،بیش از یک سوم کاهش یافت؛
*معلوم نشد که نزدیک به ششصد میلیارد دلار درآمد نفتی در بی سابقه ترین دوران رونق بازار نفت،چه شد،کجا رفت؛
*اندوخته ی “صندوق ذخیره ارزی”،چه عرض کنم؛
* از قانون هدفمندسازی یارانه ها،تنها سهمیه بندی بنزین و افزایش قیمت آن از ۱۱۰ تومان به ۴۰۰ و بعد به ۷۰۰ تومان نصیب مردم شد و تولید بنزین آلوده در پتروشیمی ها و البته چیزی به نام پرداخت “یارانه نقدی” به گونه ای صدقه ای و فله ای که به دلیل تورم لجام گسیخته ی بیش از ۴۰ درصدی ،چیزی جز منت برای خلق الله نداشت؛
*کلی پروژه های “اسمی” بدون پشتوانه ی مالی -شاید برای یک قرن- در اینجا و آنجای کشور،با بوق و کرنا وعده داده شد،تصویب شد، کلنگ خورد اما دریغ ازیک گام عملی؛
* نفت به حراج رفت برای پرداخت بودجه به این نهاد و معامله ی خارج از قاعده و قانون فلان “بابک خان زنجانی”؛
* در قضیه ی پرونده ی هسته ای چندین قطعنامه ی محکومیت از سوی شورای امنیت علیه ایران صادر شد که تا پیش از صدارت این جماعت،حتی یک مورد هم سابقه نداشت.”ورق پاره” هایی که حضرات در واپسین ماه های والذاریات دولت خود، ناچار شدند بی رودربایستی و متناقض با روزهای سرخوشی، از آن ها به عنوان “علت نابسامانی های اقتصادی” یاد کنند؛
در زمینه های دیگر،فرهنگی، اجتماعی،سیاسی و امنیتی و سیاست خارجی نیز نمونه ها بسیار است که در می گذرم.
آیا مردم ایران “نقش مهم و حیاتی و مؤثر” دوران اقدامات اورژانسی دولت کنونی را فراموش کرده یا خواهد کرد؟
گمان ندارم.
اما در بخش درمان آن “بیمار ازخطر رسته” :
حتی آدم های معمولی جامعه نیز می دانند که درمان یک بیمار با آن تابلو و مشخصاتی که بیان شد،دو راه بیش تر ندارد:
یا با یک برنامه ی کارشناسانه ی تیم پزشکی حاذق، صبورانه، همه جانبه و البته در چارچوب استانداردهای علمی – نه به شیوه ی دستوری و شعاری و”خاقان قاجاری”-به گونه ای فرایندی و تدریجی از اورژانس به اتاق عمل و انجام جراحی های لازم و سپس به آی. سی . یو و بعد به بخش و تازه سپری کردن دوران نقاهت که البته نیاز به آرامش و همراهی بستگان بیمار دارد؛
یا با توسل به کرامات و معجزه و هاله ی نور و تمسک به فلان پیشگو و تعبیرگر خواب؛
آقای روحانی،آشکارا اعلام کرده که از این “فوت و فن “های دسته دوم بلد نیست!
می دانم که کارنامه ی دولت روحانی در این دوسال،هم نقطه های بسیار درخشان دارد- از جمله در عرصه ی سیاست خارجی و راهبرد تنش زدایی و تعامل سازنده با جهان و به ویژه در قضیه ی پرونده هسته ای و نیز در اصلاح برخی زیرساخت های معیوب اقتصادی و مدیریتی- و هم نقطه های ناکامی و کم و کاستی.
اما به عنوان یک شهروند ایرانی که در هیچ منصب حکومتی حضور ندارد وبا هیچ شخص یا گروه سیاسی و به ویژه با صدر و ذیل دولت ،رودربایستی و تعارف ندارد، از رای خود به روحانی،در ۲۴ خرداد ۹۲،همچنان خرسندم.کاش در دوران درمان نیز، به همان شیوه و شتاب دوره ی اورژانس ،عمل کند.
* روزنامه ایران
آخرین دیدگاهها